
در یکی از شب های پاییز، نزیک سحر بود که از خواب بیدار شدم اولین چیزی که به ذهنم رسید را روی کاغذ نوشتم و خوابیدم: سنجاب ها خوابند، روی دم خویش. چون اون دم نرمه، به نرمیه ریش. صبح مانند همیشه از خواب بیدار شدم و صبحانه خوردم و به سر کار رفتم. ...آغاز سنجابنامه
No comments:
Post a Comment